اوایل ماه رمضان دختر بزرگه گفت که دفتر خاطراتش تمام شده و یک دفتر دیگر می خواهد. این دفترهای خاطرات در مواقع بحرانی حسابی به داد دل دخترم می رسند. مثل زمانی که دختر بزرگه کلاس سوم بود و من به سفر سوریه رفته بودم . و دخترم هم با دیدن هر آنچه دلخواهش نبوده از عمه ها و مادر و .. سریع با تهدید به اینکه در دفتر خاطراتش می نویسد موضوع را فیصله می داده است. بنابراین هنوز این مَثَل دفترچه خاطراتِ دختر بزرگه بین خانواده مرسوم است! خلاصه که دخترم طلب دفتر کرد و من هم که دیدم چند روز بعد تولد قمری اش است تصمیم گرفتم تا برایش به عنوان کادویی کوچک بخرم و البته&nbs...